[ad_1]
با ترید چه چیزی به دست میآوریم؟ شاید تعجب کنید که چرا باید این سؤال «مسخره» را میپرسیدم. البته که مردم برای سود معامله میکنند، این طور نیست؟ اما نه. پاسخ این سؤال خیلی پیچیدهتر و پوشیدهتر از چیزی است که یک معاملهگر تازهکار بتواند حتی فکرش را هم بکند.
همچنین، چه قبول کنید یا نکنید، پاسخ به این سؤال اولین قدم به سمت موفقیت در بازار است. چرا؟ چون در بلندمدت، تنها کسانی که موفق باقی میمانند، معاملهگران آگاه هستند (یا آنهایی که اکنون موفق هستند بهخاطر این موضوع است). آگاهی بهمعنای دانستن اهداف بلندمت خود و حرکتِ با برنامه برای دستیابی به آنهاست. چنین چیزی مستلزم دانستن مزایا و خطرات احتمالی معاملهگری است. در این مقاله، من روی بخش شیرین این معادله تمرکز میکنم: مزایای معاملهگری.
این مقاله یک پیشنهاد سرمایهگذاری نیست و فقط نظرات شخصی نویسنده را انتقال میدهد.
معاملهگری: یک دوره خودآگاهی
وقتی معاملهگری را آغاز میکنید، چه متوجه شوید یا نشوید، در حال ثبتنام در یکی از تأثیرگذارترین دورههای خودآگاهی هستید. همچنین زمانی که یک تریدر با تجربه باشید، یک چیز قطعی است: هوشیارتر، هدفمندتر و خودآگاهتر از هر زمان دیگری خواهید شد. شاید فکر کنید کمی اغراق شده است؛ اما کاملاً صادقانه، احتمالاً نحوه تفکر شما تغییر خواهد کرد. البته که شخصیت هرکس متفاوت است و بعضیها بهطور طبیعی به ذهنیت درست نزدیکتر هستند؛ اما بهطور کلی بیشتر افراد برای از دستدادن پول با ترید آرام و قرار ندارند.
کنترل خودِ درونیمان و سرکوب ترس و طمع مهمترین جنبههای ترید هستند. در معاملهگری لازم است فرصتها را همانگونه که هستند بررسی کنیم و نه در سایه معاملات قبلی، نیاز شما به سود یا ترس شما از ضرر. خبر خوب اینکه اگر این مهارتها را یاد بگیرید، نه فقط در معامله، بلکه در تمام بخشهای زندگی به شما کمک میکنند. این تصادفی نیست که کارآفرینان بزرگ اغلب نسبت به دیگران معاملهگران موفقتری هستند. نگاه عینی به گزینهها و بدون تأثیرپذیری از چیزهای دیگر و همچنین انتخاب بهترین نتیجه یک مهارت خارقالعاده است و چیزی که تمام معاملهگران موفق به آن واقف هستند این است که این دستیابی به این مهارت باید هدف شماره یک هرکسی باشد.
سودهای کوتاهمدت در مقابل موفقیت بلندمدت
شاید پیش خود بگویید این خیلی خوب است که با معاملهگری به خودآگاهی برسیم؛ اما خودِ سود چه زمانی به دست میآید؟ برای رسیدن به این هدف صبر نیاز است؛ چون با گذشت زمان فهمیدنِ این حقیقت که در ترید موفق هستید یا نه آسان است. اگر در تمام شرایط بهطور معمول سود میکنید، پس موفق هستید؛ تمام. در بلندمدت، بازار خیلی ساده؛ اما قدرتمند در این باره قضاوت میکند.
باید مراقب سودهای کوتاهمدت باشید، چون بررسی عملکردِ معاملهگری در کوتاهمدت خیلی گولزننده است. آیا [با اینکه تازهکار هستید،] سودهای نجومی داشتهاید و عملاً تاکنون ضرر نکردهاید؟ حتی ممکن است فکر کنید رهبر جدید دنیای معاملهگری هستید. اما در حقیقت، موفقیت شما هیچ پایهای ندارد و فقط برای مدتی شانس به شما رو کرده است. اینکه فکر کنید این موفقیتها دائمی هستند، به چیزی جز ناامیدی و پشیمانی ختم نمیشود. بنابراین سود معاملهگری وقتی واقعی است که در سایه برنامه و استراتژیهای شما باشد. اگر به اینها پایبند باشید، در بلندمدت موفق خواهید شد و اگر نه، به احتمال خیلی زیاد شکست میخورید.
هنرِ ضررکردن
یک بار یک تریدر خیلی موفق به من گفت مهمترین چیزی که در شغلش یاد گرفته است ضررکردن است. تریدهای شکستخورده بخش جداییناپذیری از این تجارت هستند و کنارآمدن با آنها همان چیزی است که معاملهگران موفق را از دیگران متمایز میکند. بنابراین یکی از بزرگترین دستاوردهای شما یادگیری این هنر است؛ هنر ضررکردن. پذیرفتن ضرر در معاملات شاید ساده به نظر برسد؛ اما سختترین بخش در پایبندبودن به یک برنامه معاملاتی همین چالش است: معاملهگران تازهکار نمیتوانند ضرر را تحمل کنند.
«برمیگرده دوباره…»
«نگه میدارم تا برگرده به نقطه سربهسر»
برایتان آشناست؟
همه تریدرها این شرایط را تجربه میکنند که وقتی یک معامله منفی میشود، وارد فاز انکار میشویم و نمیخواهیم بپذیریم که ضرر کردهایم. البته، گاهی اوقات شانس با شما یار است و واقعاً بازار به جهت دلخواه شما برمیگردد؛ اما نکته مهم این است که برخلاف استراتژیها و برنامه عمل کردهاید. کمی ضررکردن مهارت فوقالعادهای است؛ اما جلوی ضررهای بیشتر را نگرفتن هنر نیست.
عمل بر اساس احتمالات
پایبندی به یک برنامه معاملاتی، تفکر عینی و شجاعت پذیرش تردید را میطلبد. جدای مهارت ضررکردن، پذیرش این حقیقت که هیچچیز قطعی نیست میتواند یکی دیگر از بازیگران معاملهگری باشد. معاملهگری، حرفهای است که روی احتمالات سوار شده است؛ بنابراین هر اتفاقی ممکن است رخ دهد.
این یعنی حتی با بهترین استراتژیها و نظم عالی هم بعضی از تریدهای شما شکست میخورد؛ چیزی که پذیرش آن برای خودِ درونی ما خیلی سخت است.
مشکلی که با تردید داریم این است که افراد بهطور کلی «برنامهریزی شدهاند» که از خطر و تردید دوری کنند. مطالعات متعددی نشان میدهد که حتی وقتی یک استراتژی پرخطر نتایج احتمالی مطلوبی داشته باشد، افراد بازهم تمایل دارند استراتژیای را انتخاب کنند که امنتر و بهظاهر کمخطرتر باشد. بنابراین منطقی است که اگر در جایی شانس خیلی کمی برای حمله خرس وجود داشته باشد، ترجیح میدهید به آنجا نروید؛ حتی اگر پای توتهای زیبا و خوشمزه در میان باشد. در معاملهگری، ضررکردن از نظر ذهنی همان حکم حمله خرس را دارد که یک ذهنیت بازنده است.
انتخاب بهترین نتایج (با بیشترین احتمال سود) بدون گوشکردن به ترسِ غیرمنطقی، به موفقیت ختم میشود. این بار هم تأکید میکنم که این فرایند تصمیمگیری خارج از فضای معاملهگری هم به کمک شما میآید و شما را به سمت تصمیمات بهتر در کار، کسبوکار و زندگی شخصی سوق میدهد.
سیستم چگونه کار میکند و چگونه از آن به نفع خودمان استفاده کنیم؟
وقتی به جایی برسید که بتوانید یک برنامه را دنبال کنید و هرآنچه نیاز است را انجام دهید، بخش جذاب موضوع آغاز میشود. شروع میکنید به بررسی الگوها، موقعیتهای آشنا و فرصتهای آشکار. نظام مالی بسیار غولپیکر است و هر روز در آن مقدار عظیمی از سرمایه از یک دارایی به سمت دارایی دیگر جریان پیدا میکند. این حقیقت شانسهای زیادی را برای فرد سرمایهگذار ایجاد میکند تا بتواند از آنها برای سود استفاده کند.
برای مثال، روندهای تکنیکالی که تحلیل میکنید، اغلب نتایج جریانهای سرمایهای است که مانند یک نیروی طبیعی وارد یک دارایی میشود. آیا حاضر هستید جلوی یک بهمن قدرتمند قرار بگیرید، به این دلیل که بهمن نیمی از کوه را طی کرده است؟ درباره ترید هم همین موضوع صدق میکند. آیا حاضر هستید برخلاف یک روند صعودی عمل کنید، فقط به این دلیل که «تا الان خیلی رشد کرده است»؟ با معاملهگری، میتوانید به عینیت برسید؛ عینیتی که برای ورود به یک روند و باقیماندن در آن تا پایان روند نیاز است. در حقیقت باید در نهایت به نقطهای برسید که بهجای ایستادن در برابر بهمن، تا آخر مسیر روی آن سوار شوید.
در روی دیگر سکه، اسکالپرها قرار دارند؛ معاملهگرانی که ترید کار هر روزشان است و ممکن است فقط برای چند ساعت، چند دقیقه یا حتی چند ثانیه در بازار بمانند. با این حال، ذهنیت کلی یکسان است. آنها هم فرصت را میبینند، استراتژی خود را روی آن پیاده میکنند و برنامه خود را دنبال میکنند. درک کار آنها هم آسان است با این تفاوت که برای شناسایی و شکار این شانسها، باید آماده باشید تا خیلی سریع عمل کنید.
ترید در مقابل سرمایهگذاری یا ترید یا سرمایهگذاری؟
دانستن اینکه چه زمانی نباید در بازار باشیم، یکی از نقاطی است که ما را از فضای معاملهگری وارد فضای سرمایهگذاری میکند. حتی سرسختترین سرمایهگذاران هم برای خروج از موقعیتهای خود از مهارتهای معاملهگری استفاده میکنند؛ اگرچه شاید بعضی از آنها این حقیقت را انکار کنند یا حتی متوجه آن نشوند. وارن بافت، فردی که بهشدت مخالف استراتژیهای معاملاتی است، بهطور غریزی از این مهارتهای زمانی که واقعاً فوقالعاده هستند، استفاده میکند. یک جمله مشهور از او نقل شده است که میگوید: «بترس زمانی که همه طمع میکنند و طمع کن زمانی که همه میترسند.» این توصیه نهتنها برای سرمایهگذاران، بلکه برای معاملهگران هم در تایم فریمهای مختلف یک روش بینظیر است. وارن بافت همچنین زمانی که رشد سهمیوار سرمایهگذاریهایش را میبیند که نشاندهنده روبهاتمامبودن روند بازار است، بهدرستی از بازار خارج میشود. این هم یکی دیگر از مهارتهای فوقالعادهای است که در معاملهگری با آن سروکار داریم.
خلاصه کلام این است که با داشتن یک ذهنیت باز، معاملهگری نهتنها میتواند در سودهای کوتاهمدت به شما کمک کند، بلکه در سرمایهگذاریهای بلندمدت و تصمیمات سرمایهگذاری هم میتواند راهگشا باشد.
استقلال مالی: ایجاد ثروت
به قسمت پایانی مقاله یعنی سود میرسیم. بهعنوان یک تریدر یا سرمایهگذار، تحول و بهترشدن در تصمیمگیری، عمل بر اساس احتمالات و پایبندی به برنامه، بعد جدیدی را در زندگی شما باز میکند. زمانی که به یک تریدر موفق تبدیل شوید، پساندازی که به سرمایه کار تبدیل کردهاید، رشد میکند و شما و خانوادهتان را به اهداف مالی مدنظرتان میرساند.
وقتی بین یک سرمایهگذار غیرفعال و معاملهگر روزمرهای که برای گذران زندگی ترید میکند، به درجهای از مهارت و تعادل برسید، پس از همه دستاوردهایی که از آنها نوشتم، آخرین دستاورد ثروت است. این ثروت در عین حال که پویاست، ثابت خواهد بود؛ پویا به این دلیل که با توجه به مهارتهایی که دارید همیشه پتانسیل رشد آن وجود دارد و ثابت به این دلیل که فرایند تصمیمگیری شما این ضمانت را ایجاد میکند که تصمیمات احمقانه کمتری میگیرید. همه ما درباره «نفرین برنده» شنیدهایم؛ برندگان حراجیهایی که نه تنها سود نمیبرند بلکه دست از پا درازتر با ضررهای سنگین میدان را ترک میکنند. وقتی در معاملهگری هم ضرر میکنیم، همه چیز برمیگردد به تصمیماتی که گرفتهایم، طوری که به سرمایه نگاه کردهایم و در نهایت فقدانِ آگاهی. وقتی که ثروت خود را با معاملهگری موفق، سرمایهگذاری یا هر نوع کسبوکار دیگری بهطور طبیعی میسازید، همیشه میتوانید آن را رشد بدهید؛ حتی در صورت وقوع یک فاجعه بهتماممعنا. مهارت شما ثروت واقعیتان خواهد بود، نه پول یا اموال.
توصیه نهایی من: هدف معاملهگری خود را بهجای سود روی یادگیری مهارتها بگذارید.
[ad_2]
لینک منبع